یکی یه دونه ی خونه
یکی یه دونه ی خونه . . . همه یه جور دوست دارن مثلاً بابابزرگ دست و پاهاتو که خیلی تکون می دی از اون ادات خوشش می یاد و می گه محمد من پهلوان هستش مامان بزرگ می گه محمد پسر منه مثل شیر می مونه . . . . و منم که خالتم عین پیشی ملوس می بینمت اخه خیلی نازی . دایی جواد که بعضی وقتها می ره فوتبال برگشتنی هربار تو رور ببینه و کفشات رو تو پاهات ببینه می گه محمد جون میری فوتبال تو هم که ماشاا.. گل خنده از لبات جدا نمی شه قربونت بشم. ...
نویسنده :
خاله زهرا
10:34